آنقدر زمین خورده ام که بدانم
برای برخاستن
نه دستی از برون
که همتی از درون
لازم است
حالا اما
نمی خواهم برخیزم
می خواهم اندکی بیاسایم
فردا
برمی خیزم
وقتی که فهمیده باشم چرا
زمین خورده ام
عزیزم ممنون از جمله ی قشنگت.بعضی وقتا زمین خوردن تو زندگی خیلی لازمه.اون لحظه دردت میاد اما بعدش می فهمی اون درده خیلی قشنگ بوده و باعث شده در اینده دردهای بزرگ تری رو تجربه نکنی.اون وقته که دوس داری مدام زمین بخوری
چند روزی است ک از ناز نگاهت خبری نیست و از ان شربت شیرین لبت هیچ ننوشیدم من یادگارم فقط از تو این است,] چندتا حرف قشنگ از دیروز چند خط نامه ی لبریز از عشق و سلام اخر... و من اما امشب چشم خود میبندم, بشت با بر همه ی خاطره ها میزنم و دانه دانه همه ی نامه ی تو باره کنم. و در ان لحظه ی سخت فکر دیروز کنم, گریه کنم...روزگاری اندک منو تو ,ما بودیم چشمها رودرو قلبها بسته ب هم حرفمان قصه ی فرداها بود... ای دریغو افسوس تو بمن بد کردی بی خبر رخت سفر بستی و حتی بر من یک خداحافظی تلخ ویا یک بوسه بهر تسکین دل غمزده ام هیچ نداری و از این جا رفتی. تو نبودی ک ببینی چه کردم بی تو بشت من تا گشته,روز من تیره و تار,اسمان دل من بارانی است. تو نمیدانی از ان روز ببعد ربناهای نمازم شده بیدایی تو. دشت سجاده ی من خیس زباران بهارانت شد. گل من هیچ ندانی و نخاهی دانست بعد تو بر من غم دیده چه رفت یک شبه بیر شدم. عمر من در بی عشقی میرفت ک گریزان زمن و عشقم بود اری ان عشق برفت. و تو ای عشق ای هستیه من جان من خسته ازین فاصله هاست تو دوباره برگرد چشم من در راهست عمر من کوتاه و فاصله بسیارست تقدیم ب ان ک انچنان بی صدا رفت ک حتی...
خیلی غمگین بود!!!ایشالا اونی که رفته برگرده تا دوباره خوشحال شی!!!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
هوا گرفته بود
باران می بارید
کودکی آهسته گفت:
خدایا گریه نکن درست میشه
آلاله جون
مطلبت خیلی زیبا بود
ممنون از نظرت!خیلی لطف داری عجیجم!!!
عزیزم ممنون از جمله ی قشنگت.بعضی وقتا زمین خوردن تو زندگی خیلی لازمه.اون لحظه دردت میاد اما بعدش می فهمی اون درده خیلی قشنگ بوده و باعث شده در اینده دردهای بزرگ تری رو تجربه نکنی.اون وقته که دوس داری مدام زمین بخوری
عالی بود گلم مرسی
خوبه همین طوری زمین خورده بمون و بیاسای البته گلهای قالی رو هم بشمار چون دفعه بعد که زمین بخوری احتمال داره ستاره ها رو بشماری.
هیچکس زمین خورده باقی نمیمونه قالی جان بالاخره یه روزی پامیشه.
گلهلی قالی و ستاره هارو هم کسی میشماره که قصد بلند شدن نداشته باشه.
چند روزی است ک از ناز نگاهت خبری نیست
و از ان شربت شیرین لبت هیچ ننوشیدم من
یادگارم فقط از تو این است,]
چندتا حرف قشنگ از دیروز
چند خط نامه ی لبریز از عشق
و سلام اخر...
و من اما امشب
چشم خود میبندم,
بشت با بر همه ی خاطره ها میزنم و دانه دانه همه ی نامه ی تو باره کنم.
و در ان لحظه ی سخت
فکر دیروز کنم,
گریه کنم...روزگاری اندک
منو تو ,ما بودیم
چشمها رودرو
قلبها بسته ب هم
حرفمان قصه ی فرداها بود...
ای دریغو افسوس
تو بمن بد کردی
بی خبر رخت سفر بستی و حتی بر من
یک خداحافظی تلخ
ویا یک بوسه
بهر تسکین دل غمزده ام هیچ نداری و از این جا رفتی.
تو نبودی ک ببینی چه کردم بی تو
بشت من تا گشته,روز من تیره و تار,اسمان دل من بارانی است.
تو نمیدانی از ان روز ببعد
ربناهای نمازم شده بیدایی تو.
دشت سجاده ی من خیس زباران بهارانت شد.
گل من هیچ ندانی و نخاهی دانست
بعد تو بر من غم دیده چه رفت
یک شبه بیر شدم.
عمر من در بی عشقی میرفت
ک گریزان زمن و عشقم بود
اری ان عشق برفت.
و تو ای عشق ای هستیه من
جان من خسته ازین فاصله هاست
تو دوباره برگرد
چشم من در راهست
عمر من کوتاه و
فاصله بسیارست
تقدیم ب ان ک انچنان بی صدا رفت ک حتی...
خیلی غمگین بود!!!ایشالا اونی که رفته برگرده تا دوباره خوشحال شی!!!