مشاعره
دوست آنست که گیر دست دوست // در پریشان حالی و درماندگی
+ نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 20:19 توسط administrator
|
شب شعر
یکشنبه 19 مهر 94 سالن گلشن ساعت
+ نوشته شده در جمعه هفدهم مهر ۱۳۹۴ ساعت 16:36 توسط administrator
|
کاج ها در بکر اند
نیمکت کهنه باغ
خاطرات دورش را
در اولین بارش زمستانی
از ذهن پاک کرده است
خاطره شعرهایی را که هرگز نسروده بودم
خاطره آوازهایی را که
هرگز نخوانده بودی
+ نوشته شده در شنبه سی ام آذر ۱۳۹۲ ساعت 14:10 توسط kazemi
|
صدایم کن...
صدایم کن صدای تو خوب است.....
صدای تو سبرینه ی آن گیاه عجیبی است....
که در انتهای صمیمیت حزن می روید...
سهراب سپهری
+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم آذر ۱۳۹۲ ساعت 14:43 توسط yazdani
|
محفل ادبی آذر ماه
اولین محفل ادبی کانون شعر و ادب ܓܨ دیــــبــا ܓܨ
چهارشنبه 20 اذر ماه 92 ساعت 20-18 در آمفی تئاتر دانشکده ی پرستاری و مامایی برگزار می شود
از کلیه دانشجویان و علاقمندان دعوت میشود در این محفل شرکت نمایند...
حضور محفل انس است و دوستان جمعند...
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 19:37 توسط administrator
|
باورم را آنقدر شکنجه کردم تا رفتنت را اعتراف کند............
اما........
زیربار نرفت که نرفت...........
فرزانه کاظمی
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 13:10 توسط kazemi
|
دلم می خواست . . . . .
دلم می خواست طوفان باشم و دریای من باشی
اهورایی ترین هم صحبت یلدای من باشی
تو را در سینه ام هر لحظه با خود می برم اما
چه می شد لحظه ای من جای تو، تو جای من باشی
هنوزم می شناسم عطر گیسوی غزل بافت
که با احساس می آیی غزل آرای من باشی
پر از دیروزم و امروز هم در سایه خواهم ماند
تو ای فردا ترین می خواستم فردای من باشی
برایت فال می گیرم…بیا این حافظ و این تو
که اهل “هرچه پیش آید خوش آید” های من باشی
اهورایی ترین هم صحبت یلدای من باشی
تو را در سینه ام هر لحظه با خود می برم اما
چه می شد لحظه ای من جای تو، تو جای من باشی
هنوزم می شناسم عطر گیسوی غزل بافت
که با احساس می آیی غزل آرای من باشی
پر از دیروزم و امروز هم در سایه خواهم ماند
تو ای فردا ترین می خواستم فردای من باشی
برایت فال می گیرم…بیا این حافظ و این تو
که اهل “هرچه پیش آید خوش آید” های من باشی
+ نوشته شده در یکشنبه هفدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 10:10 توسط ghorobi
|
قصار
شاید بغض همان زمانیست
که درنبود دستانش
دستهایم گلویم را به اشتباه میفشارد
*پاییز سبز *
علی علیزاده
+ نوشته شده در شنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 17:50 توسط ali alizadeh
|
قصار
سخت جنگیدم وهمه را بردم...!
باخت هایم را میگویم!!!
به جایی که دیگر چشمم به آنها نیافتد
علی علیزاده
* پاییز سبز*
+ نوشته شده در شنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 17:28 توسط ali alizadeh
|
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا به دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چه قدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم ؟
قطره ای کو که به دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم ؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل دریا ریزم ؟
غم من لیک غمی غمناک است
+ نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 12:48 توسط kazemi
|
زندگینامه حافظ شیرازی
زندگینامه حافظ شیرازی
(سال و محل تولد: 726 هـ.ق- شیراز ، سال و محل وفات: 791 هـ.ق- شیراز)
+ نوشته شده در دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 16:53 توسط mehdi habibzadeh
|
گئتمه ترسا بالاسی ...... استاد محمد حسین شهریار
اذن وئر توی گئجه سی منده سنه دایه گلیم 
ال قاتاندا سنه مشاطه ، تماشایه گلیم
سن بو مهتاب گئجه سی سئیره چیخان بیر سرواول
اذن وئر، منده دالونجا سورونوب سایه گلیم
منه ده باخدین او شهلا گؤزوله ، من قاراگون
جرئتیم اولمادی بیر كلمه تمنایه گلیم
من جهنمده ده باش یاسدیقا قویسام سنیله
هئچ آییلمام كی دوروب جنت مأوایه گلیم
ننه قارنیندادا سنله أكیز اولسیدیم اگر
ایسته مزدیم دوغولوب بیرده بو دنیایه گلیم
سن یاتیب جنتی رؤیاده گؤرنده گئجه لر
منده جنتده قوش اوللام ،كی او رؤیایه گلیم
قیتلیغ ایللر یاغشی تك قورویوب گؤزیاشمیز
كوی عشقونده گرك بیرده مصلایه گلیم
سنده صحرایه مارال لار كیمی بیر چیخ،نولی كی
منده بیر صیده چیخانلار كیمی،صحرایه گلیم
آللاهوندان سن اگر قورخمیوب ،اولسان ترسا
قورخورام منده دؤنوب دین مسیحایه گلیم
شیخ صنعان كیمی دونقوز اوتاریب ایللرجه
سنی بیر گؤرمك ایچون معبد ترسایه گلیم
یوخ صنم ! آنلامادیم ، آنلامادیم ، حاشا من
بوراخیم مسجدیمی ، سنله كلیسایه گلیم !
گل چیخاق طورتجلایه، سن اول جلوه ی طور
من ده موسی كیمی ، اوطوره تجلایه گلیم
شیردیر« شهریار» ین شعری ، الینده شمشیر
كیم دئیه ر من بئله بیر شیرله دعوایه گلیم
+ نوشته شده در دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 16:47 توسط mehdi habibzadeh
|
باران.....
می توان
در قاب خیس پنجره
چک چک آواز باران را شنید
می توان دلتنگی یک ابر را
در بلور قطره ها بر شیشه دید
می توان لبریز شد از قطره ها
مهربان و بی ریا و ساده بود
می توان با واژه های تازه تر
مثل ابری شعر باران را سرود
می توان در زیر باران گام زد
لحظه های تازه ای آغاز کرد
پاک شد در چشمه های آسمان
زیر باران تا خدا پرواز کرد
+ نوشته شده در جمعه یکم آذر ۱۳۹۲ ساعت 21:5 توسط administrator
|
ه ا سایه . . .
در هفت آسمان چو نداری ستاره ای
ای دل کجا روی که بود راه چاره ای
حالی نماند تا بزنی فالی ای رفیق
خیری کجاست تا بکنی استخاره ای
هر پاره ی دلم لب زخمی ست خون فشان
جز خون چه می رود ز دل پاره پاره ای
از موج خیز حادثه ها مأمنی نماند
کشتی کجا برم به امید کناره ای
دیدار دلفروز تو عمر دوباره بود
اینک شب جدایی و مرگ دوباره ای
از چین ابروی تو دلم شور می زند
کاین تیغ کج به خون که دارد اشاره ای
گر نیست تاب سوختنت گرد ما مگرد
کآتش زند به خرمن هستی شراره ای
در بحر ما هراینه جز بیم غرق نیست
آن به کزین میانه بگیری کناره ای
ای ابرغم ببار و دل از گریه باز کن
ماییم و سرگذشت شب بی ستاره ای
ای دل کجا روی که بود راه چاره ای
حالی نماند تا بزنی فالی ای رفیق
خیری کجاست تا بکنی استخاره ای
هر پاره ی دلم لب زخمی ست خون فشان
جز خون چه می رود ز دل پاره پاره ای
از موج خیز حادثه ها مأمنی نماند
کشتی کجا برم به امید کناره ای
دیدار دلفروز تو عمر دوباره بود
اینک شب جدایی و مرگ دوباره ای
از چین ابروی تو دلم شور می زند
کاین تیغ کج به خون که دارد اشاره ای
گر نیست تاب سوختنت گرد ما مگرد
کآتش زند به خرمن هستی شراره ای
در بحر ما هراینه جز بیم غرق نیست
آن به کزین میانه بگیری کناره ای
ای ابرغم ببار و دل از گریه باز کن
ماییم و سرگذشت شب بی ستاره ای
+ نوشته شده در جمعه یکم آذر ۱۳۹۲ ساعت 19:23 توسط ghorobi
|
هرکجا هستم
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچ های غربت؟
سهراب سپهری
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 21:12 توسط administrator
|
به نام خدا