پـــــــــایــــــــان-- نقـ ـطــ ــه ســــر خــــــــــط...

سلام...

روزها در پی روزها گذشت ومیگذرد...!!!

لحظه ی خداحافظی فرا رسید باهمه ی شیرینی تمام شدن وپیمودن راه تحصیلمان،

ولی با اندکی چاشنی درد و حسی غریب ورازآلود...

هر شروعی را پایانی است

وپایان ماهم فرارسید؛روزی که اینک باورش برایم سخت ودلگیر است...

دوستان وهمکلاسی های خوبم،خاطره های شیرین دوران دانشجویی،

وهمه ی شماهایی که در این مدت درکنارمان بودید یادتان در ته دل جا دارد...

فرصتها را غنیمت شمرید؛

اینک با تو سخن باز میکنم درکم کن...

سپاس به خاطر تمام خوبیهایتان...

مجالی نیست این راه و رسم زندگی ست؛باید رفت هر روز یکی از ما میرویم؛

زندگی جاده ایست بی رگشت...

وسپاس خداوند ایزد را که دست تقدیر را اینگونه برایمان رقم زد...

سلام دیروز من خداحافظی تلخ امروز من است؛وشروع شیرین دیروزمان  پایان یافت،

لحظه ای به دردناکی امروزولی با امید به روزهای روشن فردا...

وامروز شروعی تازه برایمان است...

پس:سلام زندگی...

...

طعم ِ خیس ِ اندوه و اتفاق ِ افتاده

یک … آه ! … خداحافظ یک فاجعه ی ساده

خالی شدم از رویا ، حسی منو از من برد

یه سایه شبیه من ، پشت پنجره پژمرد

...

از صفر تا حالا.از حالا تا...

تازه آمده بود گریه میکرد بی آنکه بداند چه شده است ودر آن سوی فرداها چه خواهد گذشت.کوچک بود وناتوان بی هدف دست و پا میزدو تقلا میکرد

بی آنکه بداند برای چه میکوشد.

کم کم بزرگ شد و توانست روی پاهای خودش بایستد،بدود و هر آنچه را که میخواهد به دست آورد و مالکشان شود.

بزرگتر که میشد رویاهایش هم با او قد میکشیدند.

به سخنان دیگران اکتفا نمیکرد و سعی میکرد دنیا را از زاویه نگاه خود ببیند.

وقتی دستانش با قلم آشنا شدند توانست رویاهایش را بر صفحه کاغذ بیفشاند،و دنیایی خلق کند.

ثانیه ها،ساعتها،روزها،و سالها گذشت...

بیست و چند سال از خنده ها و گریه های کودکانه زمین خوردن ها و بلند شدن ها گذشت.

روزهایی که هر کدام از خودتنها خاطراتی مبهم بر جای گذاشته اند.

جوان بیست و چند ساله ی این روزها... 

از این پس تو مسولیت بزرگتری را بر دوش خواهی کشید  [...]

دل تنگم ...

گاهی دلم برای سوزش صورتم تنگ می‌شود؛ وقتی که در آغوش پدربزرگ بوسه باران میشدم.

گاهی دلم تنگ می‌شود برای شیرینی اناری که به دست مادربزرگم دانه میشد؛

گاهی دلم برای دستی تنگ می‌شود که از پشت سرم روی چشمانم را بگیرد و آرام زیر گوشم زمزمه کند:

《اگه گفتی من کی ام؟ 》

گاهی دلم تنگ می‌شود برای کسانی که دیگر نیستند؛

برای روز هایی که دیگر نمی آیند.

 

مسافر زمین

 

اینجا زمین است،همان کره کوچک خالی که به اندازه یک عمر مرا دور خودم چرخانده،

همانجایی که قوانین در جاذبه بودن به اتمام میرسند و جذبه ی سیب های سرخ،جایگزین کششهای قلبی میشوند،

همان سبز کده ی آلوده ای که تمام بره هایش به لطف چوپان دروغگو معروف شده اندو کسی حواسش نیست که در آن سوی فریاد های چوپان،بغضی عظیم از تنهایی نشسته است که در نی جا نمیشود.همان جایی که تمام آرزو های من،زیر شلاق گزافه گویی های روزگار نقش درد بر میدارد و در گذر زمان، خیال های من، در کف تاریک ترین خیابان این شهر رنگ میبازد.

اینجازمین است، چیزی فراتر از یک کره کوچک خالی...

""یاد وخاطره ی مرتضی پاشایی گرامی باد""

 

پیوند قلبها

  

 

       دستش را در دستانش فشرد،چه سرد شده بود.یادش آمد آن شب قول داده بودند در شادی وغم یکدیگر شریک باشند و از آن روز کنار تک تک ثانیه ها ی همدیگر مرد و مردانه ایستاده بودند،اکنون همسرش در بستر بیماری با مرگ دست و پنجه نرم میکرد،

پلک که بر هم زد،اشکش که ریخت،جان او هم رفت،انگار این را یادش رفته بود«:اگر گریه کنی میمیرم...»

محرم.

 

فرا رسیدن ماه عزاداری سرور و سالار شهیدان تسلیت باد.

http://ashora8.persiangig.com/image/ashora-1/ashora%20(14).jpg

هنوز...

روزگار میگذرد و درد ها هنوز تمام نشدنی اند،هنوز که هنوز است مادرها غصه میخورند و پدر ها زیر بار روزگار کمر خم میکنند;

فرزندان هنوز پر توقع اند ومطمئن اند که پدرومادر هایشان برایشان کم گذاشته اند،

هنوز هم بچه‌ها آرزوی قد کشیدن دارند و هنوز هم خیلی زود با قد کشیدنشان پشیمان میشوند،

هنوزهم غروب های جمعه دلگیر است وصبح های شنبه کسالت آور

هنوز پدربزرگهامادربزرگها میمیرند،هنوز داغ ها زود سرد میشوند

وهنوز هم برای غصه خوردن دلیل فراوان است، تا آخر دنیا...

بی خبر ازآنکه لبخند کمی آنسوتر بی دلیل انتظار میکشد...

زندگی جریان دارد...

زندگی جریان دارد، رودها جا ری اند. آفتاب هر روز بر زمین میتابد،بلبل بی آنکه درنگی بر دیروز وامروزش                                داشته باشد آواز ش را میخواند،

و شقایق شکوفا میشود و عشوه‌گری میکند هر چند عمر ش کوتاه است.

اگرامروز هستی یعنی زندگی جریان دارد. برای مردمان این سرزمین،این دنیا. فردا را نباشی همه چیز هست. 

باز هم زندگی جریان دارد...برایر آنان که هنوز هستند،برای آنان که تازه آمده اند وبرای آنان که دارند میروند،

چه باشی ونباشی اینان هستند وهستند تا وقتی که دیگر آنان هم نخواهند بود.

زندگی بی اعتنا به تویی که میروی واویی که می آید جریان دارد...

 

 

بازی...

ما همه بازندگی معامله میکنیم باخودمان هم معامله می کنیم وباکسانی که دوستشان داریم هم!!اگه نبخشی,نمی بخشم بدی کنی ,بدی میکنم .دروغ بگی ,دروغ میگم...همیشه کوچک می مانیم ;بدون تجربه زندگی بالاتر و آرمانی تر...

 

 

درک روزها....

گاه حرفهای عقلم را خوب میفهمم ؛

ولی چه میتوان کرد، این دل بخت برگشته دلش به نفهمی هایش خوش است، 

اگر این را هم نداشته باشد....!!

حقیقتی تلخ...

*_*

اینجا بادو جمله عربی به هم محرم میشوند ولی با یک دنیا عشق و علاقه نه...!!

...

یـکـــــ دقیقه ســکوتـــــــ ... !!

یکــــــــ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺳﮑﻮﺗــــــــــــ !

ﺑﺨــﺎﻃــــﺮِ ﺗﻤــﺎﻡِ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾــــﯽ ﮐــﻪ ﺩﺭ
ﺣـــﺪِ ﯾﮑـــــ ﻓﮑـــﺮ ﻣﺎﻧـــﺪﻧــﺪ!!!
ﺑﺨﺎﻃـــــﺮِ ﺷﺒـــــــ ﻫﺎﯾـــﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻧـــﺪﻭﻩ ﺳﭙﺮﯼ
ﻛـــﺮﺩﯾـــﻢ ...
ﺑﺨﺎﻃـــﺮِ ﻗﻠﺒـــﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ
ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻟِﻪ ﺷــــﺪ !...
ﺑﻪ ﺧﺎﻃــــﺮِ ﭼﺸﻤﺎﻧـــﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ
ﻣﺎﻧﺪﻧــــﺪ!!!
ﯾﻜــــــــــــــ ﺩﻗﯿﻘــﻪ ﺳﻜﻮﺗـــــــــــ!
ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡِ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷـﺎﺩﯼ ﺧــﻮﺩ ﺭﺍ ...

ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘــــــ ﮐﺮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻧــﺪ!!!

یکــــــــــــ دقیقه سکـــوتـــــــــ

ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡِ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ؛

گمان میکنند زنده بودن؛زندگانی را کافیست...

ﺑﺨﺎﻃﺮِ ﺻﺪﺍﻗﺘـــــــ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫــﺎ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ
ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺘــــــ ...
ﺑﺨﺎﻃـــﺮِ ﻣﺤﺒّﺘــــ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻭﺍﻗﻊ

ﮔﺮﺩﯾـــﺪ!!!

بخاطــــر تمام حرفــــهایی کــــه گفته شـــد ودروغ بـــود!!!

ﯾﮑــــــــــــ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺳﮑﻮﺗـــــــــــــ !!!
ﺑﻪ ﺧﺎﻃـــﺮِ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾــــﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺘـــــــ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﺸـــﺪ!!!

ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﺎﺩﯾــــــﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷــــﺪ ...!!!

یکـــــــ دقیقه سـکوتـــ برای انـــسانــیت...

یکــــــــــــ دقیقه سکـــوتــــــــــ برای زندگــــی...

...پستـــــــهای آخـــــر تــــــــــرم...



...

                                                                           بــــــــــــــــه ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

فوریت

 حالا که داریم میریم ازتون میخوام :

فوریت ۹۰ رو در یک جمله توصیف کنید.

                  ۱۰-۱۴ از همه بچه ها

عکسهایی به قدمت تاریخ یک حرم...

تصاویرکمیاب و کمتر دیده شده از بارگاه آفتاب هشتم

امام رضا(ع)
...
قدیمی ترین عکس حرم سال 1233ه.ش:

...
صحن عتیق(انقلاب فعلی)ونهر جاری در آن:

...
                                                                        بــــــــــــه ادامه مطلب مراجعه نمایید:

ادامه نوشته

دلنوشته هایی ازجنسJPG...

***


                                                                بــــــــــــــه ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

آنتی دوت داروها در مسمومیت های دارویی


-------داروهاانتی دوتها
1- ارگانو فسفره ها،
 حشره کش های کاربامات
 وقارچ های موسکارینی
  آتروپین
2- هپارین  پروتامین سولفات
3- گلوکز انسولین
4- وارفارین-کومارین ویتامین K
5- دیگوگسین فنی توئین
6- سیانید نیتریت سدیم-امیل نیتریت-
 تیوسولفات سدیم
7- استامینوفن ان استیل سیستئین
8- سولفات منیزیم گلوکونات کلسیم
9- آهن دفروکسامین
10- متانول اتانول
11- اتانول تیامین
12- مخدرها(اپیوم ها) نالوکسان
13- دیازپام(بنزودیازپین ها) فلومازنیل
14-KCL  گلوکونات کلسیم
15- دوپامین فنتولامین سیلیسیلات
16- اتروپین و
 آنتی کولینرژیک ها
 نئوستیگمین-فیزوستیگمین
17-مس وجیوهدی پنسیلامین

برای زیستن...

 

یاد من باشد فردا دم صبح

جور دیگر باشم

بد نگویم به هوا، آب ، زمین

مهربان باشم، با مردم شهر

و فراموش کنم، هر چه گذشت

خانه ی دل، بتکانم ازغم

و به دستمالی از جنس گذشت ،

بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل

مشت را باز کنم، تا که دستی گردد

و به لبخندی خوش

دست در دست زمان بگذارم

  بـــــــــــــه ادامــه مطلب بروید...

****

دانلــــود کلیــپــی زیــبا

****

ادامه نوشته