روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:
«شما برای چی می نویسید استاد؟»
برنارد شاو جواب داد:
«برای یک لقمه نان.»
پسر با عصبانیت گفت:
«متاسفم. برخلاف شما ما برای فرهنگ می نویسیم.»
برنارد شاو در جواب گفت :
«عیبی ندارد پسرم. هر کدام از ما برای چیزی می نویسیم
که نداریم»
پسردرحال دویدن
زاااااااااااااارت(صدای زمین خوردن)
رفیق پسر:اوه اوه چت شد؟خاک برسرت ابرومونوبردی پاشو(شپلخخخ)صدای پس گردنی.
یک رهگذر:چیزی مصرف کردی؟کم میزدی خب.
یک خانم جوان رهگذر:اییییش پسردست وپاچلفتی.
دختردرحال راه رفتن
دوفففک(صدای زمین خوردن به دلیل نقص فنی درپاشنه کفش)
رفیق دختر:اخ جیگرم خوبی؟فدات شم چی شدی یهو؟
یک رهگذر:دخترم خوبی؟فشارت افتاده؟میخوای برسونمت دکتر؟
یک پسرجوان رهگذر:ای وای خانوم حالتون خوبه/من ماشینم همین جاپارکه با این وضع که نمیتونین پیاده برین.
کفش هایم کو!
دم در چیزی نیست .
لنگه ی کفش من اینجا ها بود!
زیر اندیشه ی این جا کفشی!
ادامه مطلب ...
هنگام درس دادن استاد سر کلاس :
(-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-)
وقتی استاد خبر امتحان رو میده :
(o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O)
موقع امتحان:
(←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→)
وقتی استاد موقع امتحان حواسش جمع میکنه واسه مچ گیری:
(↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓)
وقتی که نمره ها رو میزنن :
(͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏)
مردها بر اثر کمبود عاطفه ازدواج می کنند بر اثر کمبود حوصله طلاق می دن ولی نکته جالب اینه که بر اثر کمبود حافظه دوباره ازدواج می کنند !!!! ؟؟؟؟
مردها سه تا آرزو دارن : - اونقدر که مامانشون می گن خوش تیپ باشن ! - اونقدر که بچه شون می گن پولدار باشن! و مهمتر از همه اینکه : اونقدر که زنشون شک داره زن داشته باشن !!!! ؟؟؟؟
بیشتر مردها موفقیت شون رو مدیون زن اولشون هستند و زن دومشون رو مدیون موفقیت شون !!!! ؟؟؟؟
مرد اولی : امان از دست این زنها !؟ زنم تمام دارائیمو برداشت و رفت ! دومی : خوش به حالت ! زن من تمام دارائی مو برداشت و نرفت !!!!؟؟؟؟
زن به شوهر : من احمق بودم که باهات ازدواج کردم ! مرد : عزیزم چرا عصبانی می شی ! خب من هم عاشقت بودم اینو نفهمیدم !!!! ؟؟؟؟
یکی از کاربردهای طنز، یادآوری بعضی رفتارهای ناپسندی است که گاهی از بعضی از ما سر می زند.