چسب زخم!!!

از یکی پرسیدن آخرین باری که سینما رفتی کی بود؟ 

گفت 11 سال پیش. 

پرسیدن آخرین باری که فوتبال دیدی کی بود؟ 

گفت 9 سال پیش. 

پرسیدن آخرین باری که موسیقی گوش کردی کی بود؟ 

گفت 20 سال پیش تصادفی توی تاکسی اونم یه کم. 

گفتن ببخشید شما کارشناس مسائل جوانان نیستین؟! 

گفت چرا اتفاقا، هستم!   

 

یکی داشت میگفت من عدد نمیشناسم. رقم بلد نیستم. 

آمار برام کشکه و با نمودار در حد شیر یا خط برخورد میکنم... 

بهش گفتن ببخشید نشناختیمتون که از مدیران مهم اقتصادی هستید.

نظرات 11 + ارسال نظر
امین 1391/01/25 ساعت 18:56

سلام

به هر حال این جور افراد تو پستهای مهم وجود دارند و از مشکلهای اصلی کشورمون هم هست امیدوارم روزی بشه که اقتصاددان جای خودش باشه نیروهای انتظامی به مدیریت تو عرصه ورزشی فک نکنن و ...
به امید شایسته سالاری
موفق باشید

به امید شایسته سالاری
ممنون

خیلی جالب بود
واقعا هم همینطوره
لطفا بازم از این مطالب انتقادی بزار

چشم، اگه به چیز جالبی برخورد کردم میذارم

آلاله 1391/01/26 ساعت 23:30

وقتی میتونی بری از بقالی سر کوچه تون پایان نامه بخری بیاری دفاع بکنی همه هم واست کف و هوراااا...
وقتی میتونی بری از دانشگاه لیسانس که سهله فوق لیسانس و دکترا بخری...
وقتی با پارتی و با یه مدرک دانشگاه قره تپه میری رییس یه بخش میشی...
کار ما از چسب زخم گذشته خواهر من!
باید یه فکری برای این زخم های التیام نیافتنی کرد!
مرسی از مطلب خوبت

مرسی بابت نظرت
بیان خوبی داری

علی 1391/01/27 ساعت 18:40 http://www.hinurse.blogfa.com

سلام جالب بود مرسی

سلام بهتون تبریک میگم چون وبلاگ قشنگی دارید من برای اولین باره به وبتون سر میزنم خوشحال میشم تبادل لینک داشته باشیم. درصورت تمایل منو با اسم علوم پزشکی-پرستاری لینک کنید و اسم مد نظرتونو بدین تا لینک بشین.موفق باشید.

سلام
ممنون که سر زدید. مدیر وبلاگ لینکتون کرد.

بهار 1391/01/28 ساعت 17:32

سلام چطوری؟؟؟ راستش اصلا منظورتو ازین مطلب نفهمیدم!!!!!! ازین به بعد مطالب در حد ترم ۲ بذار!!!!!

سلام تو چطوری؟ ای باباااا!! خرابمون نکن دیگه! مطلبم دیگه اینقدرام پیچیده نیس که!!!!

farzad 1391/01/28 ساعت 20:41

daghighan haminjoriye
amma fek konam armanhaye ma ham hamin bood

من وشما نسل الآنیم و تازه شروع کردیم ب گفتن.
حرف قبلتر از ماها بود
نشد!!
ممنون

هوالحبیب
سلام
شاید درست بود ولی اکثر حرفایه درست به مصلحت جمع نیست...
اینو من خوب حس کردم..
خوشحال میشم به ما سر بزنید
یا علی

سلام
میفهمم منظورتونو. این ۱ بار که گذشت. انشاا... تو مطالب بعدیم حواسم به این موضوع خواهد بود. ممنون

زندگی حکایت مرد یخ فروشی ست که به او گفتند: فروختی؟!
گفت: نخریدند؛ تمام شد!!! [گل]

دیشب که نمیدانستم برای کدام یک از درد هایم گریه کنم کلی خندیدم . . . (صادق هدایت)
ممنون

سلام
مطلب جالبی بود
باعث تامل و افسوس هست که اینطوریه ولی متاسفانه قابل حل نیست
امیدوارم روزی بشه که کارهای بزرگ بدن به افراد بزرگ و خرده هارو به افراد خرد
مرسی

منم امیدوارم، ممنون

bahar2 1391/02/04 ساعت 21:45

bahal bod

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد